دستاورد سرنوشت ساز

تمام حقایق از سه مرحله میگذرند. اول، احمقانه به نظر می رسد. دوم، با همه چیز فرق دارد . سوم، به عنوان امری بدیهی پذیرفته میشود.

آرتور شوپنهاور

دکتر راجر كالاهان در شرایط سختی گیر کرده بود.

قبلا هم در چنین موقعیتی گیر کرده بود اما این باعث نمی شد که کلافه نباشد.

او به عنوان یک روان شناس حرفه ای، با مریضی به نام مری کار میکرد که از زمان کودکی به فوبیای شدید از آب مبتلا بود. مری فقط از شنا نمی ترسید؛ او از تمام شکل ها آب وحشت داشت. از وان حمام گرفته تا باران، اقیانوس، استخر. شدت ترس اش به حدی بود که حتی نمی تواند دو فرزندش را حمام کند و شب ها با کابوس هایی درباره ی آب از خواب می پرید. این وضعیت از وقتی به خاطر داشت، همین گونه بود. حالا در سن چهل سالگی برای کمک به دکتر کالاهان مراجعه کرده بود.

دکتر کالاهان داشت تمام تلاشش را می کرد اما نتیجه بخش نبود. یک سال بود که مشغول مداوای مری بود؛ تمام تکنیک های روان شناسی که در چنته داشت را به کار برده بود: درمان اختلال شناسی، هیپنوتیزم، آرامش درمانی، درمان عقلانی عاطفی، حساسیت زدایی منظم، بیوگرافی و روش های دیگر. این تمام چیزهایی بود که می دانست و همگی تکنیک های مورد تأیید روان شناسان، روان پزشکان و عموم بودند.

این اولین باری نبود که این تکنیک ها شکست خورده بودند. دکترکالاهان به خاطر نبود نتایج مستحکم و مدت زمانی که طول می کشید تا تغییری در خیلی از مریضها رخ دهد، ناامید شده بود. در طول یک سالی که او و مری کنار هم کار کرده بودند، پیشرفت اندکی حاصل شده بود. او می توانست لبهی استخر دکتر کالاهان بنشیند و پاهایش را توی آب بگذارد اما موقع انجام این کار تشویش وجودش را فرا می گرفت. بعد از جلسات شان کنار استخر، با سردرد شدید ناشی از استرس و درمان آن جا را ترک میکرد!

دکتر کالاهان که همواره درباره ی نحوه ی عملکرد ذهن و جسم کنجکاو بود، آن موقع مشغول مطالعه درباره ی نقاط مریدین بدن بود. مریدینها، پایه ی طب سوزنی چینی، به عنوان کانال های انرژی ای تعریف می شوند که نیروی حیاتی زندگی، یا چی ، را به ارگانها و سایر سیستم های بدن منتقل می کنند. هر مریدین در هر سمت بدن بالا و پایین می رود و با یک ارگان مختلف در ارتباط است-شکم، کیسه ی صفرا، کلیه و غيره. همچنین هر مریدین چیزی دارد که نقطه ی پایانی می نامند، نقطه ای مشخص در سطح بدن که می توانید از طریق آن به کانال انرژی دسترسی داشته باشید. این نقاط را میتوان از طریق طب سوزنی یا یک تماس ساده (طب فشاری) دستکاری کرد تا جریان انرژی را از طریق یک مریدین خاص، متعادل یا انسداد آن را رفع کرد. در یک جلسه ی درمانی، مری آشکار کرد که فکر کردن درباره ی آب حس بدی را در شکم اش ایجاد میکند. در یک لحظه به فکر دکتر کالاهان خطور کرد که ضربه زدن به نقطه ی پایانی مریدین شکم – درست زیر چشم – شاید حس زیر شکم مری را از بین ببرد. بنابراین از او خواست تا با سرانگشتان اش به آن نقطه ضربه بزند. مری کاری که گفته بود را انجام داد. در کمال شگفتی هردو آنها، بعد از تنها چند دقیقه ضربه زدن ، مری با خوشحالی فریاد زد، «از بین رفت! حس بدی که موقع فکر کردن به آب، ته شکمم احساس میکردم کاملا از بین رفته است!» کنار لبهی استخر رفت تا ببیند آیا ترسش هم از بین رفته است یا نه و متوجه شد که از این که نزدیک آب است، هیچ نگرانی ای ندارد.

از آن روز به بعد، فوبیای او از آب و کابوس های شبانه اش درباره ی آن از بین رفته بودند. این ماجرا مربوط به بیش از سی سال قبل است و مری هنوز از تمام آن ترس ها رهاست.

حیرت دکتر کالاهان از این ماجرا را تصور کنید. بعد از کار با مری ، امتحان کردن طیف گسترده ای از روشهای نوین روان درمانی و حتی برخی تکنیک های جایگزین بالاخره جواب را یافته بود- ضربه زدن زیر چشم ! و، شاید مهم تر از آن، فوبیا بعد از سی سال درمان شده بود و دیگر هیچگاه روی مری اثر نگذاشت. چطور چنین اتفاقی افتاده بود؟

 

نظرات در این صفحه قفل می باشد.