ايگوي حسادت
در پشت بسياري از اعمالي كه در طول روز انجام مي دهيم، ردپايي از ايگوي حسادت ديده مي شود، چون حسات ارتباط نزديكي با شخصيت دارد كه در همه لحظات زندگي روزمره در كنار ماست. حسادت براي ما زنداني مي سازد كه در آن زندان و زندانبان، خودمان هستيم. حسادت (Jealousy) نبايد با حسرت (Envy) اشتباه گرفته شود، هرچند كه يكي، زيرمجموعه ديگري است. حسادت مي تواند انواع مختلفي داشته باشد، مثل حسادت مادي، حسادت معنوي، حسادت مذهبي، حسادت عاشقانه يا جنسي و … حسادت زماني بروز مي كند كه در نظر شخصي كه به ما نزديك است، جايگاه نخست را نداشته باشيم و نفر اول نباشيم و آن شخصي نيز به نوعي به ما بدهي رواني داشته باشد، مانند همسر، فرزند، مادر، پدر، دوست بسيار صميمي و …
اين بدهي رواني هم مي تواند يك بدهي واقعي باشد و هم يك بدهي غير واقعي. بدهي واقعي در ارتباط با افرادي همانند فرزند، دوست صميمي، همسر و .. است. يعني ما وقت و هزينه و امكانات خود را به فردي اختصاص مي دهيم و آن فرد نيز از اين موضوع اطلاع دارد. به همين خاطر دوست داريم او هميشه ما را در همه موقعيت ها و لحظات، در مقام نخست توجه قرار دهد.در برخي مواقع اين بدهي رواني، واقعي نيست، يعني فرد مقابلي كه ما دوستش داريم، هيچ اطلاعي از حس علاقه ما نسبت به خود ندارد و ما به صورت يكطرفه، وقت و عمر و احساس مان را براي او هزينه مي كنيم. مثلا زماني كه به صورت يكطرفه عاشق كسي مي شويم بدون اينكه او خبري از اين عشق يكطرفه داشته باشد.
تعريف حسادت : من بايد در نظر او، جايگاه اول را داشته باشم. هر چيزي كه به نوعي باعث شود جايگاه نخست من از دست برود، ضربه بخورم، كمتر ديده شوم، مسخره شوم، ناديده گرفته شوم و … مورد حسادت من قرار خواهد گرفت.
در پشت ايگوي حسادت، نوعي كمبود و كمتر بودن ديده مي شود. حسادت باعث مي شود ما خودمان را كمتر از فرد مقابلي كه نسبت به او حسادت مي ورزيم، تصور كنيم و خودمان را كوچكتر از او بدانيم. با اينكه در واقعيت ممكن است از او ارزشمندتر و بزرگتر باشيم، ولي حسادت ما را به زير مي كشد و فرد مقابل را برجسته و بزرگتر مي كند. يكي از خصوصيات مهم ايگوي حسادت، كنترل كردن و سوال پرسيدن است. يعني ممكن است ما رفتار و گفتار و اخلاق و حتي لوازم شخصي فرد مورد نظر مثل موبايل، كامپيوتر شخصي و … را كنترل كنيم. سپس نوبت به سوال پرسيدن فرا مي رسد.
همه سوالاتي كه فرد از خود مي پرسد، از كمبود دروني و تصور كمتر بودن نشات مي گيرد. سوالات فرد را در مخصمه قرار مي دهند و مدام اين حس را القاء مي كنند به فرد كه :
– من چه چيزي از او كمتر دارم كه توجهي به من نمي كند؟
– چرا قدر كارهايي را كه براي او انجام داده ام، نمي داند؟
– چه چيز من از آن فرد كم است؟
– جواني و عمرم را به پاي او گذاشتم، چرا اين كار را با من كرد؟
– چرا به جاي اينكه با من باشد و با من وقت بگذراند، سرگرم گفتگو با ديگران است؟
و سوالات بي شماري از اين قبيل.
آخرين سوال حسادت اين است : اين فرد عمدا و از روي قصد آمده تا به من ضربه بزند.(هرچند در اين ميان لازم است بدانيم و آگاه باشيم كه اسنس ضربه خورده يا ايگو ضربه خورده است؟)
ايگوي حسادت، ايگويي تماميت خواه است و وجود كسي ديگر را به غير از خود، قبول نمي كند. در حسادت ما به طرف مقابل به عنوان تهديد و دشمن نگاه مي كنيم. فرد مقابل، تبديل به يك تهديد مي شود و بعد از آن سعي مي كنيم كه به جستجوي ايرادها و نقص هاي آن شخص اقدام نمائيم. چون به وسيله اين نقص ها و ايرادها، مي خواهيم فرد مقابل را از چشم بيندازيم.
برخي از مواد سازنده حسادت:
1- عدم توجه : يكي از چيزهايي كه مي تواند باعث به وجود آمدن حسادت شود، عدم توجه از طرف كساني است كه به نوعي با آنها در ارتباط هستيم.
2- مقايسه : مقايسه خودمان با فرد مقابل، ما را به طرف دشمني و حسادت سوق مي دهد.
3- ناديده گرفتن توانمندي هاي خودمان : حسادت وقتي سراغ ما مي آيد كه ما نسبت به آنچه كه داريم سهل انگاري مي كنيم و به نوعي، توانمندي ها و استعدادهاي ذاتي، توانايي هاي ذهني و … خودمان را ناديده مي گيريم.
4- ترس هاي پنهان : در برخي اوقات ما نسبت به شريك زندگي مان يا دوست مان به خاطر ترس از دست دادنش، وقتي كه با فرد ديگري در حال صحبت و گفتگوست، حسادت مي ورزيم. ريشه اين نوع حسادت در ترس هاي پنهان وجود ماست.
5- حس نا امني : حسادت با تهديد شدن رابطه متقابل دارد. انسان هايي كه در درون خودشان احساس نا امني مي كنند بيش از ساير افراد حسادت مي ورزند.
6- ارزشمند نبودن: وقتي كسي حسادت مي كند به اين خاطر است كه حس ارزشمندي شما به خاطر آن فرد مقابل، به خطر افتاده است. به همين خاطر وقتي حسادت مي ورزيد كه خود را به قدر كافي ارزشمند نمي دانيد.